داستان یک استارتآپ: آمازون
آمازون یکی از مشهورترین فروشگاههای اینترنتی سرتاسر دنیا است که بیشتر به خاطر فروش آنلاین کتاب شهرت دارد. آمازون همچنین سابقه زیادی در امر تجارت الکترونیک دارد. این استارتاپ با هدف رشد کردن کار خودش را شروع کرد، در واقع جف بیزوس موسس آمازون از آن دسته آدمهایی نبود که اعتقاد دارند "کوچکی، زیباست". در سال ۱۹۹۴، یعنی چهار سال بعد از عرضه مرورگرهای اینترنت، بیزوس با یک آمار تکاندهنده روبرو شد: «اینترنت با نرخ ۲۳۰۰ درصد در سال رشد میکند». در سال ۱۹۹۵، وقتی که اینترنت تنها ۱۶ میلیون نفر کاربر داشت، بیزوس ۳۱ ساله آمازون را کلید زد. یک سال بعد، این رقم به ۳۶ میلیون نفر رسیده بود و انتظار میرفت همچنان به رشد خودش ادامه بدهد. بیزوس دو موضوع اصلی را درک کرد، موضوع اول اینکه اینترنت امکان نادیده گرفتن جغرافیا را میدهد، هر شخصی با اتصال به اینترنت میتواند وارد دنیایی از محصولاتی شود که قبل از آن لزوما نمیشناخته و به راحتی قابل خرید هستند. موضوع دوم امکان دستیابی به اطلاعات شخصی هر کدام از مشتریان از طریق اینترنت است.
طبق صحبتهای جیمز مارکوس، یکی از همکاران قدیمی بیزوس، او به دنبال جمعآوری همه جور اطلاعاتی بود. او اصرار داشت که از ظرفیت بی پایان اینترنت برای جمع کردن اطلاعاتی که قابل دستهبندی بودند نهایت استفاده را ببرد. دستهبندی چیزهایی که کاربران دوست دارند یا ندارند، از بتهوون تا سس باربکیو در نهایت به پیدا کردن سلیقههای یکسان کمک میکند. البته این چشمانداز در آن زمان بیشتر شبیه یک رویای مدینه فاضله یا حتی کابوس بازاریابی هدفمند بود!
این اطلاعات میتوانست یک خردهفروشی را که همه چیز میفروشد راهاندازی کند اما بیزوس به این نتیجه رسید که برای استفاده کردن از همه این اطلاعات در یک برنامه کاری، بهترین کار فروش اینترنتی کتاب است. در آن زمان بازار فروش کتاب داغ بود و کتابها با عناوین متفاوتی که دارند میتوانند در مورد همه جنبههای زندگی کاربرد داشته باشند. کتابفروشیهای دیگری قبل از آمازون اطلاعات خود را وارد سیستم کامپیوتری کرده بودند اما کسی به فروش آنلاین کتاب علاقهای نشان نداده بود و تا قبل از آن از روشهای سنتی خرید کتاب استفاده میشد.با اینکه تمرکز آمازون روی فروش کتاب است اما با گذشت زمان تغییراتی در سیاست فروش خود داده است. در حال حاضر آمازون تقریبا همه چیز میفروشد، از اسباب بازی و لباس تا مبلمان خانه.
در سال ۱۹۹۷ آمازون سهام عمومی خود را به ارزش ۱۸ دلار عرضه کرد و هسته اولیه این کسب و کار با وجود تلاش سختی که داشتند، حداقل تا ۵ سال انتظار سوددهی را نداشتند. این نقشه برای سرمایهگذاران خستهکننده بود ولی آمازون با پیدا کردن مسیرش از بین صدها کمپانی تجارت الکترونیکی که با حباب دات کام در هم شکسته بودند، این بحران را پایان داد. بالاخره در سه ماهه اول سال ۲۰۰۱ آمازون شروع به سوددهی کرد و ۵ میلیون دلار سود برای ۱ میلیارد دلار سرمایه به همراه اورد. درست است که این میزان سود برای شرکت کم بود اما شروعی بود برای رسیدن به اهدافی که در نقشه اولیه بیزوس طراحی شده بودند.
نکات آموزنده:
اولین درسی که از آمازون میتوان گرفت: "ما در مورد چشماندازها سمج هستیم اما در مورد جزئیات انعطافپذیریم".
قانون معروف جف بیزوس برای تعداد افراد یک گروه این است: «تعداد افراد گروه باید بتوانند با دو پیتزا سیر شوند!» مغز انسان توانایی سازماندهی تعداد محدودی از روابط بین فردی را دارد. وقتی گروه بزرگتر میشود، توان مفید اعضا کمتر میشود و در نتیجه بازدهی مناسبی وجود نخواهد داشت.
اگر شما تجربیاتتان را سالانه دوبرابر کنید، خلاقیتتان را دوبرابر کردهاید. این جمله بیزوس به روشنی سیاستهای آمازون را در تجربه کردن جنبههای مختلف تجارت الکترونیک نشان میدهد.
آمازون با در نظر گرفتن چشمانداز بلندمدت تجارت خود، و تلاش برای رسیدن به آن، توانست سرمایهگذاران را راضی کند تا فرصت کافی برای سوددهی را در اختیارش قرار دهند. پس چشمانداز بلندمدتی برای خود ترسیم نمایید.
منبع: Karya.ir